فارسی
user

Zabane Ghesseha | پادکست زبان قصه‌ها

PersianBMS ©2019
    0
    میانگین پخش
    0
    تعداد پخش
    0
    دنبال کننده
    – پادشاهی بود که در دربارش یه آشپز کار همیشه خوشحال کار میکرد پادشاه از وزیر باتدبیرش راز شادی اون آشپز فقیر رو پرسید که در جوابش وزیر گروه ۹۹ رو به پادشاه معرفی کرد – پیرمردی صبح زود از خونه...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    -یه سخنران معروف در سالنی که حدود ۲۰۰ نفر جمعیّت داشت با یه اسکناس ۲۰ دلاری درس جالبی به حضار میده. -پدری هر شب قبل از خواب از دخترش میخواست که اگه اونو دوست داره اون گردنبند بدلش رو به پدر ب...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    استاد دانشگاهی از دانشجوهاش میخواد درباره ۲۰۰ نوجوون که در قسمت کثیف و پرجمعیّت شهر زندگی میکردن تحقیق کنن و پیش بینی خودشونو درباره آینده اونها بنویسند نتیجه این بود”هیچ شانسی ندارن” ولی بعد...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    مردی که عاشق یه دختر جوون بنام «دویی» شده بود به همسرش پیشنهاد طلاق می‌ده ولی همسرش براش یه شرطی می‌ذاره و مرد هم قبول می‌کنه و اتفاقات جالبی می‌افته. ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    – مدیر جوانی با ماشین گرونش مشغول رانندگی بود که یه دفعه یه آجر با شدت به ماشینش برخورد می‌کنه وقتی ترمز می‌گیره می‌بینه که یه بچه اونجا ایستاده. – یه تاجر آمریکایی می‌خواد به یه ماهیگیر مکزی...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    - پسر بچه ای وارد مغازه ه میشه که یه توله سگ بخره ولی از بین همه توله ها اونی رو انتخاب میکنه که میلنگیده - مرد میانسالی با همسرش در یه شب طوفانی وارد هتلی میشن که تمام اتاقاش پر بود ولی کارم...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    رابی کلاس پیانو می‌ره و معلمش اصلا ازش راضی نیست یه مدت کلاس پیانو نمی‌ره تا اینکه درست روز کنسرت پیداش می‌شه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    – جواب بسیار ساده‌ای که یه دانشجوی فیزیک دانشگاه کپنهاک به این سوال می‌ده در نظر اول باعث رد شدنش می‌شه – کشتی غول پیکری خراب می‌شه و همه تعمیرکارا از تعمیرش عاجز می‌شن ولی یه تعمیرکار پیر می...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    پسر بچه ای عاشق فوتباله ولی به خاطر هیکل ضعیف و لاغرش همیشه روی نیمکت ذخیره ها میشینه تا اینکه پدرش از دنیا میره… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    – در جنگ جهانی اول یکی از سربازا از توی سنگرش می‌بینه که دوستش درست وسط میدان جنگ تیر خورده سرباز با اینکه خطر مرگ رو جلوی چشماش می‌دید تصمیم می‌گیره که به کمک دوستش بره… – آرایشگری بود که به...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    – پدربزرگی با نوه‌اش تو کلبه‌ای کنار رودخونه زندگی می‌کردن یه روز با سبد زغال یه آزمایشی می‌کنن – جولیا تازه وارد مدرسه جدیدش شده بود و چون قیافه خیلی زیبایی نداشت از همون اول مورد تمسخر قرار...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    مرد جوانی همیشه تو دلش به خودش می‌گفت مگه خدا با ما حرف هم می‌زنه؟ تا اینکه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    پسری ۶ ساله دچار بیماری سرطان خون می‌شه و مادرش سعی می‌کنه هرطور شده به آرزوی پسرش جامه عمل بپوشونه... ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    پسر بچه قصه ما درست در شب کریسمس مجبور میشه توی برف زمستون یه کار عجیبی بکنه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    دونا با شاگرداش تصمیم می‌گیرن تمام ناتوانی‌های خودشونو روی کاغذ بیارن… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    مادری از بچه‌اش می‌پرسه مهم‌ترین عضو بدنش چیه ولی جواب‌هاش مادرشو راضی نمی‌کنه پسر بچه‌ای وقتی می‌فهمه صاحبش ماشینشو از برادرش هدیه گرفته یه آرزوی جالب می‌کنه که شنیدنیه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    خواهر و برادری که تصمیم می‌گیرن نویسنده بشن معلم‌های هر کدوم به روش خودشون به اونا کمک می‌کنن ولی متاسفانه... ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    ّپسرکی با آدم توی تلفن که بهش می‌گفتن اطلاعات لطفا آشنا می‌شه که… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    مردی با ماشین قدیمیش به یه خانم پولدار با ماشین مدل بالاش برخورد می‌کنه که احتیاج به کمک داره…. ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    هواپیمای کشیش دچار طوفان شدیدی می‌شه و برای یه لحظه به ایمان خودش شک می‌کنه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    داستان یه سرباز لهستانیه که تو جریان جنگ جهانی دوم اسیر شده بود ولی ناباورانه نجات پیدا می‌کنه… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    مرد فقیری بی حوصله و غمگین کنار خیابون نشسته بود که یه دفعه متوجه می‌شه یه خانم زیبا و ثروتمند جلوش ایستاده… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    معلم خوش ذوقی به هرکدوم از شاگرداش سه تا روبان می ده و ازشون یه کاری می خواد ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00
    تو این داستان مدیر ورشکسته شرکت با پیرمردی آشنا می شه که زندگیش رو تغییر می ده و تازه بعد از یک سال می فهمه که اون پیرمرد کی بوده… ...
    • 0

    • 5 years ago
    00:00